نی نی نازم

اولین سونو ( هفت هفته و یک روز )

مامان گلم ، پنجشنبه ٣٠ خرداد اولین قرار سونوگرافی رو تو بیمارستان صارم داشتیم ... با بابایی رفتیم و انجامش دادیم ... من از خانوم دکتر پرسیدم بابایی هم میتونه بیاد و گفت به موقعه اش صداش میکنم ... صدای قلب خوشگلت رو تو اتاق پخش کرد و بابایی رو صدا کرد ... به بابایی گفت نی نی رو تو مانیتور پشت سرت ببین و صدای قلبش رو هم که گذاشته بود رو بلندگو ... بابایی پرده رو کنار زد و کلی با دست پاچگی دنبال مانیتور پشت سرش گشت ... بعد هم تا من آماده شم بیام بیرون یواشکی رفتم از خانوم دکتر پرسید : بچه ام سالمه ؟؟؟ خانوم دکتر هم فکر کنم از دستش خنده اش گرفته بود ،‌ گفت همه چیش طبیعیه  ، ولی الان خیلی کوچیکه هیچیش معلوم نیست ... بابا...
14 شهريور 1392

برای پسرم

نی نی نازم ، الهی فدات بشم مامان گلم که برای داشتنت هرکاری که تو اختیارم بوده انجام دادم ... مامان گلم ، پسر نازنینم تو بین این همه ناراحتی و عذاب فقط و فقط دلم به بودنت خوشه و خوبی هایی که قراره به رخ دنیا بکشی ... پسرم ؛ تنها آرزوم اینه که یکی بشی کپیه بابایی ... مهربون ، عاشق ، دلسوز ، خوشگل الهی فدای هر جفتتون بشم من که هرروز بابایی میاد ازم میپرسه به پسرم محبت کردی ؟؟؟ اذیتش نکردی ؟؟؟ غذا دادی بخوره ؟؟؟ الهی قربون اون غذا خوردنت برم من که آخرش میترسم من رو به یه فیل گنده تبدیل کنه ... کی شه خودت بیای و با دهن خوشگلت غذا بخوری ... خوشبختیت آرزومه ...... دوست دارم یه عالمه راستی مامانی ، سه شنبه پیش سرکولاژ کردم ... ...
14 شهريور 1392

سونوگرافی دوم

دیروز برای سونوگرافی نوبت دوم زنگ زدم مطب دکتر فریور فرزانه که خانم منشی گفت تا ١٤ شهریور بیشتر وقت نمیدیم ، آقای دکتر میرن مسافرت ... منم برا ١٤ شهریور ،‌پنجشنبه ساعت ٥ وقت گرفتم ... تو اون تاریخ ١٨ هفته و سه روز داری مامان گلم ... یعنی نوزدهمین هفته ای که همراه لحظه به لحظه می ... الهی قربون اون همه شیطونیات ،‌حالا تا ١٤ شهریور لحظه هارو میشمرم که دوباره ببینمت عشقم ... دوست دارم با تموم وجودم
14 شهريور 1392

سونو غربالگری سه ماهه دوم و لحظه شماری برای دیدنت

الهی مامان قربونت برم که دارم لحظه هارو میشمرم که عصری بیامو چند دقیقه ای تو مانیتور سونوگرافی دکتر فریور فرزانه ببینیمت ، مامانی بابایی مهربون که خیلی وقته داره لحظه هارو میشمره مامان گلم ، الهی که تا دنیا دنیاس چشمای قشنگت بشه نور خونه مون ... منی که تا حالا حتی نمیتونستم درک کنم چه نعمتی رو خدا فرستاده تو زندگیم ، امروز بی تاب اومدنتم ... الهی فدات بشم نازنینم ، از خدا میخوام که یه پسر خوشگل و مهربون و باشخصیت نصیبمون کنه ... راستی عموعلی دوشنبه رفته پابوس امام رضا ، مامان بابایی هم بهش سپرده که پیش امام رضا برات خیلی دعا کنه و به نیت تو یه مبلغ ناچیز داده که همیشه بیمه امام رضا باشی پسر گلم ... الهی که همیشه سرفراز باشی پیش آقامو...
14 شهريور 1392

وروجک مامان

چند روزیه که تکونای قشنگت همه اش جلوی چشممه ... لحظه هارو میشمرم که بار دیگه برم سونوگرافی و صورت خوشگلت رو ببینم ،‌تکونا و ورجه وورجه هاتو .. الهی قربونت برم که اینقدر وروجکی ... عزیزم فعلاً‌تا اطلاع ثانوی که برات یه اسم خوشگل پیدا کنم میخوام وروجک صدات کنم ... وروجک مامان همه دنیای منی تو ... پسر خوشگل و باهوش من .... اینقدر قدمت مبارکه که تو این روزای مبارک ،‌تو این شبای قدر تو دل مامانی هستی و مامانی بدون اینکه به فکر این باشه که از خدا بخواد شما رو بهش هدیه بده ،‌ میتونه با خیال راحت برای سلامتیت دعا کنه و برای خوشبختیت و برای همه چیزهای خوب دنیا .... مامانی ،‌ میدونم تو بهترین پسر دنیا خواهی شد ... ای...
8 مرداد 1392

سونوگرافی هفته 13 و تعیین جنسیت نی نی نازم

امروز ساعت هفت مطب دکتر فریور فرزانه وقت داشتیم ،‌حول و حوش هشت و نیم بود که رفتیم تو .... دکتر فرزانه گفت ،‌ هماتوم ٤ در ١ در رحم دیده می شه که جذب نشده ،‌ ولی چیز خاصی نیست ... جنسیت نی نی رو هم فرمودند پسر .... حسم رو نمیتونم توصیف کنم ولی بمونه بین من و خدای من .... و باقی شب رو با همون حس سر میکنم ....     بعداً‌ نوشت : امروز یه کم سرحالترم ،‌مینویسم تا پسر نازنینم بدونه ... الهی فدای اون دستای کوچولو و پاهای خوشگلت برم من .... دست چپتو گذاشته بودی رو چشمات و دست راستت رو از آرنج به سمت شونه ات خم کرده بودی ... الهی فدات بشم من گلکم ... امیدوارم که این دنیا همیشه برات غرق د...
2 مرداد 1392

نی نی نازم ، عاشقتم ...

نی نی نازم ... با اینکه هیچ فرقی نمیکنه که یه دخمل خوشگل باشی یا یه آقا پسر نانازی ، ولی ته ته دلم هی میگه این نی نی خوشگل ما دخمله ... الهی فدات بشم مامانی که هرکی مامانتو می بینه میگه وای چقدر صورتت پف کرده و من میمونم که ای آقاااااااااااا ...... یعنی یکی نیست به ما بگه این نی نی نازم چیکاره اس ؟؟؟؟ فردا وقت سونو ان تی دارم ... امیدوارم دکتر بهم بگه نی نی چیه ، چون دارم میمیرم از فوضولی مامان گلم دوست دارم مامانی ، عاشقتم گل من گلیییییییییییییییییییییییی ...
31 تير 1392

اثاث کشی و زحمتهای بابایی مهربون

امروز بیشتر از یه هفته اس که بابایی تک و تنها داره اثاث و اثاثیه خونه رو  بسته بندی می کنه و جمع میکنه تو کارتن ... خودش تنهایی داره این کارارو میکنه و بابابزرگ و مامان جون رفتن مسافرت و بابایی هم که کسی جز اونارو قبول نداره مجبوره همه کارارو تنهایی انجام بده ،‌الهی بمیرم ... هرشب دیروقت میاد خونه و ویکس میزنه به مچشو و مچ دستشو می بنده ... بابایی الهی فدات بشم من که با همه خستگی هات نمیذاری آب توی دل من و نی نی تکون بخوره .... نی نی نازی هوای بابایی رو خیلی داشته باش .... بابایی دوست داریم بابایی دوست داریم بابایی عاشقتیم ... بابایی دوست داریم
26 تير 1392

الهی مامان دورت بگرده که برای اومدن اینقدر مصممی

گاهی پیش خودم میگم این نی نی ناز من چه عزمی جزم کرده برای اومدن تو این دنیا .... هروقت مامانی حالش بد میشه و میره دکتر ، همه نگرانیش اینه که نی نی نازش دستای کوچولو و خوشگلش رو از دل مامانی جدا کرده باشه ... اولین سؤالی که از دکتر میکنم اینه که ضربان قلب نی نی نازم رو چک کنه تا مطمئن شم هنوز جاشو سفت چسبیده ... خدایا هزار ، هزار بار شکرت می کنم برای این نعمت بزرگ ... برای اینکه هنوز من رو از خاطره ت نبردی و دست مهربونت رو از زیر سر پاره تنم برنداشتی ....  خدا جون عاشقتم ، چون میدونم همه عمرش همینجوری مراقبشی ... هواشو داری .... خدایا به خودت می سپرمش برای همه عمرش که ایشالا هزار سال باشه .... مامان جونم تو که خدای به ای...
19 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی نازم می باشد