نی نی نازم

مهمونی خونه خاله سمیرا و مهمونای آقا دانیال خاله سارا و سارینای نانازی

1392/12/20 17:21
نویسنده : نسیم بهار
317 بازدید
اشتراک گذاری

دانیال گلم برای پنجشنبه خاله سمیرا مارو دعوت کرده بود خونه شون ... هرچی هم ما گفتیم دانیال دل درد داره و بیقراره خاله سمیرا اصرار کرد که بیاین من و یوسف مراقبشیم ...

خلاصه ما هم قبول کردیم و رفتیم ..

از آسانسور که پیاده شدیم آقا دانیال در حاله گریه بود ... خاله سمیرا و عمو یوسف درو باز کرده بودن و منتظر آقا دانیال بودن و اومدن جلو و از ما گرفتنش ...

بعد هم کل زمانی که ما خونه شون مهمون بودیم به روش جاروبرقی دانیال رو آروم کردن ...

یعنی خاله سمیرا رفته بود تو اتاق و رو تخت نشسته بود و جاروبرقی رو روشن کرده بود و آقا دانیال رو گذاشته بود روی پاهاش تا بخوابه ...

یعنی ما هیچی نفهمیدیم از این مهمونی ولی خاله سمیرا که عاشقه دانیاله میگفت من دارم باهاش حال میکنم...

جمعه هم که مهمون داشتیم خاله سارا و عمو مهدی و سارینا کوچولو اومده بودن دیدن دانیال ولی دانیال اینقدر بی قراری کرد که اون طفلکیا نفهمیدن چه جوری شام خوردن و رفتن ...

و اما شنبه ...

اولین ورود دانیال به خونه مادرجون من  ...

برای ناهار اونجا رفتیم و امید جون هم بود با خاله و مادرجون ...

بعداز ظهر هم خاله سهیلا و عباس آقا اومدن دیدن آقا دانیال گل ...

راستی خاله سهیلا دانشگاه داشت تا ساعت 6 و نیم ... ولی نه تنها کلاس دومش رو نرفت بلکه از استاد ساعت قبلش هم اجازه گرفته بود و یک ساعت زودتر اومده بود تا دانیال رو ببینه ...

اینجور پسملی داریم ما ...

یکشنبه هم که بابابزرگ و مامان بزرگ اومده بودن دیدنش یه زهره چشمی ازشون گرفت که اون سرش ناپیدا ...

دیشب هم که رفتیم خونه مامانی در چهل و نهمین روز تولد دانیال اولین شب آرامش رو تجربه کردیم ...

این هم از این روزهای ما ...

خلاصه دانیال پنجاه روزه شده ولی هنوز به آرامشی که باید نرسیده ... و همین الان مامانی داره تو بغل می چرخوندش تا گریه هاش آروم شه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی نازم می باشد