نی نی نازم

این روزای عشق مامان

پسمل خوشگلم نانازیه مامان ، این روزا که ماه هفتم زندگیت داره به آخر میرسه تبدیل شدی به یه پسمل خوشگل و نانازه خوردنی ... اینقدر که همه عاشقتن و برای دیدنت صف وایمیستن  بابایی به هر بهونه ای شده یا مارو میکشونه خونه شون یا میاد دنبالت می بردت پارک ... شما هم مثل یه آقای بزرگ عاشق پارکی و باهاش میری ... مامان جون هم که همه عشقش تهیه سوپ برای شماس ... هر روز یه سوپ خوشمزه با یه مدل جدید ... هیچکس به اندازه مامانی از غذاخور شدنت لذت نمیبره ... همه اش حواسش به تغذیه شماس ... شما هم یاد گرفتی صبحها که میبرمت خونه شون شده صبحانه ات رو هم خورده باشی باید یه چند قاشقی بخوری تا بهت مزه کنه ... یه روزایی هم که زودتر میریم خونه شون ...
25 مرداد 1393

پسرم تاج سرم

عزیزترین عزیز دنیا ( البته بعد از بابایی جون جونی ) ، بزرگترین هدیه الهی این پسمل طلاس ... دانیال قصه ما یه کم زیادی شیطون شده و مراقبت ازش ازم انرژی میگیره ... البته این طفلکی که گناهی نداره ... فقط بحث سر اینه که من این روزا خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی درگیرم ... درگیر شروع کار جدید ، هرچند سعی میکنم برای عروسکم کم نذارم ولــــــــــــــــــــــــــی دارم انرژی کم میارم الهی که همیشه تنت سالم باشه و شیطونی کنی پسر گلم ... مثل همیشه هزار بار از روش بنویس که مامانی و بابایی با تمام وجود عاشقتن
15 مرداد 1393

عاشقونه دوستت دارم نازنینم

پسر قشنگم هیچ چیز تو این دنیای رنگی به اندازه تو من رو درگیر خودش نکرده ... از روزی که اومدی شدی همه چیز و همه کس ما ... این روزها برای اولین بار دستت رو به طرف چیزی دراز میکنی ... و بعضی چیزها رو سعی میکنی خودت با دستات بگیری ... توپ رو دو دستی میگیری ، شیشه شیر که نمیخوری ولی گاهی که چیزی توش میریزم دودستی میچسبی ازش و قاشق رو میخوای که از دستم بگیری ... این روزها هرروز یه چیز جدید رو تجربه میکنی ... رابطه ات هم که با مامانی فوق العاده اس ... عاشق همدیگه اید و روز و شبتون رو با هم سپری میکنید ... راستی مامانی از وقتی شما به دنیا اومدی دستش از کار افتاده ولی همچنان با دست سر شده بغلت میکنه و باهات بازی میکنه ... الان هم شما رو بلند...
16 تير 1393

خونه خاله مریم

دیروز برای اولین بار بردمت خونه خاله مریم و علیرضا جونی حسابی عاشق شما بود ... همه اسباب بازیاشو آورده بود و میگفت خاله بده دانیال بازی کنه ... هی می اومد بغلت میکرد مثلاً ... عشقمه علیرضای خاله ... یه پسمل خوشگل نانازی که ایشالا یه روز دانیال من هم مثل علیرضا آقا بشه الهـــــــــــــــــــــی امین
12 تير 1393

قشنگترین لحظه دنیا

قشنگترین لحظه دنیا همین الانه که تو بغلم نشستی .... من و بابایی حاضریم همه دنیارو با همین لحظه عوض کنیم ... یه هفته ای هست که کاملا غلت میزنی و تا میذلرمت زمین میچرخی و سرت رو بلند میکنی و زل میزنی به چشمام که تحسینم رو تو چشمام ببینی ... از شنبه که بردمت پیش دکتر صنیعی به غذا دادنت ادامه دادم فقط فرنی شد جایگزین حریره بادومی که قبلش بهت می دادم ... آخه شنبه پیش خاله جون یه عالمه بادوم و برنج آسیاب کرده بود و با یه آسیاب کوچولو آورده بود برای شما ... همه عالم ذوق غذا خوردنت رو دارن گل من... از 28 خرداد برات یه بسته آموزشی گرفتم baby can read و شما به شدت عاشقشی... امروز رفتیم خونه مامان بزرگ من و همه اومدن و دیدنت ... ...
9 تير 1393

اولین عروسی ای که پسملی با مامان و باباش رفت

آقا دانیال دیشب اولین عروسی عمرش رو رفت و اینقدر آقا بود که اصلاً مامانی نفهمید یه پسمله 5 ماهه همراهشه ... اینقدر که آقا بود این پسر خوشگل من ... دیشب عروسی خواهرزاده زنعمو بود که ما هم به اتفاق آقا دانیال رفتیم ... الهی که همیشه عروسی و شادی باشه مامان جونم
31 خرداد 1393

حضور تو پررنگترین اتفاق این روزهای زندگی ما ...

از روزی که پسرم پا به زندگی ما گذاشته همه چیز رنگ و بوی دیگه ای گرفته ، رنگ و بویی که شاید نشأت گرفته از پررنگترین حضور دنیا باشه ... عشق دانیال رنگ این روزهای ما رو از سفید به شادترین رنگهای ممکن تغییر داده ... اگرچه بهانه های گاه و بیگاهش گاهی توانمون رو ازمون میگیره ولی یه لبخندش رو نمیشه با یه دنیا عوض کرد ... حضور پسرک تو زندگی عاشقونه ما این حس رو به من القا میکنه که باید خیلی بهتر از این که هستم باشم ... برای اینکه بتونم لیاقت داشتنش رو تو خودم بوجود بیارم لازمه که خیلی بیشتر تلاش کنم ... و میدونم که دانیال ارزش بیشتر از اینها رو داره ... پسرم من و بابایی برای همه عمرمون عاشقت هستیم ... برای همه عمرت این رو به خاطر بسپر &n...
29 خرداد 1393

17 خرداد 1393

از روزی که گل پسرم پاشو گذاشه تو دنیا بعضی روزا یه رنگ و بوی دیگه دارن و از فرداشون دنیای پسملی یه رنگ دیگه میشه ... دیروز هم یکی از همون روزا بود ... دانیال گلم با گذر یک روز چنان تغییر کرده بود که دیگه همون دانیال قبلی نبود ... درست مثل فردای پایان سه ماهگی که دیگه دانیال همون دانیال قبلی نبود ... از دیروز پسرم یه عزیزه دیگه اس ... یه عشقه دیگه ... به اندازه همه دنیا عاشقشم ... این پسر که همه دنیای من و باباییشه از دیروز یه عالمه تغییر خوب کرده ... الهی که مامان هر روزت بهتر از روز قبل باشه نازنینم
18 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی نازم می باشد