مهمونی خونه خاله سمیرا و مهمونای آقا دانیال خاله سارا و سارینای نانازی
دانیال گلم برای پنجشنبه خاله سمیرا مارو دعوت کرده بود خونه شون ... هرچی هم ما گفتیم دانیال دل درد داره و بیقراره خاله سمیرا اصرار کرد که بیاین من و یوسف مراقبشیم ... خلاصه ما هم قبول کردیم و رفتیم .. از آسانسور که پیاده شدیم آقا دانیال در حاله گریه بود ... خاله سمیرا و عمو یوسف درو باز کرده بودن و منتظر آقا دانیال بودن و اومدن جلو و از ما گرفتنش ... بعد هم کل زمانی که ما خونه شون مهمون بودیم به روش جاروبرقی دانیال رو آروم کردن ... یعنی خاله سمیرا رفته بود تو اتاق و رو تخت نشسته بود و جاروبرقی رو روشن کرده بود و آقا دانیال رو گذاشته بود روی پاهاش تا بخوابه ... یعنی ما هیچی نفهمیدیم از این مهمونی ولی خاله سمیرا که عاشقه دانیاله میگفت...
نویسنده :
نسیم بهار
17:21