سال نو مبارک ، پسرک دو ماهه مامان و بابا
سال 92 هم با همه سختی هاش ، خوشی هاش و فراز و نشیباش به پایان رسید و زمستون رفت و روسیاهی به قرار روزگار به زغال موند ... سال 92 برای من سال خوبی بود ... سالی که شروعش با یه حضور گرم زندگیمو زیرو رو کرد و سالی که در میانه هاش من رو با مسائلی رو به رو کرد که خیلی باهاش بیگانه نبودم ... جنگی برای داشتن ... جنگی برای بودن ... با یک تفاوت عمده که اینبار در کنار مردی این روزهارو تجربه میکردم که لحظه به لحظه همراهم بود و سختی ها رو با من به دوش میکشید ... با این تفاوت که نفس های یک همراه همیشگی رو روی گونه هام حس میکردم ... همراهی که کسی نبود جز بابایی مهربون ... ولی خدا رو هزار مرتبه شکر که بزرگترین هدیه زندگی مشترکمون رو تو این سال از خدای م...
نویسنده :
نسیم بهار
0:14