اولین دیدار آقا دانیال و دوستای گلش
پسمل نانازیه مامان ... دو روز پیش ، سه شنبه من و شما رفته بودم اولین دورهمی دوستای نازنازیت ... شما دقیقاً سه ماه و 16 روزت بود ... آخ که زمان چقدر زود میگذره ... انگار دیروز بود همه نی نیا تو دل ماماناشون بودن و مامانا برای دیدن نی نی های ناز نازی لحظه شماری میکردن ... دوست جونیات یکی از یکی نازتر ... هزار ماشالا همه تون تقریباً تو یه ماه به دنیا اومده بودین ... لذت بخش ترین لحظه هارو تجربه کردم ... رادین رو دیدم که سه ماهه فکر و ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود و خداروشکر دیروز خاله هیوا زنگ زد و خبر سلامتی رادین گلم رو داد ... نیلا رو دیدم که که تو نه ماه بارداری خاله امی مارو کچل کرد اینقدر وسواس به خرج داد ... آدرین رو دیدم که از...