عاشقونه دوستت دارم نازنینم
پسر قشنگم هیچ چیز تو این دنیای رنگی به اندازه تو من رو درگیر خودش نکرده ... از روزی که اومدی شدی همه چیز و همه کس ما ... این روزها برای اولین بار دستت رو به طرف چیزی دراز میکنی ... و بعضی چیزها رو سعی میکنی خودت با دستات بگیری ... توپ رو دو دستی میگیری ، شیشه شیر که نمیخوری ولی گاهی که چیزی توش میریزم دودستی میچسبی ازش و قاشق رو میخوای که از دستم بگیری ... این روزها هرروز یه چیز جدید رو تجربه میکنی ... رابطه ات هم که با مامانی فوق العاده اس ... عاشق همدیگه اید و روز و شبتون رو با هم سپری میکنید ... راستی مامانی از وقتی شما به دنیا اومدی دستش از کار افتاده ولی همچنان با دست سر شده بغلت میکنه و باهات بازی میکنه ... الان هم شما رو بلند...
نویسنده :
نسیم بهار
14:45