یه عالمه از اولین های پسرم در نهمین ماه زندگی قشنگش
پسر عزیزتر از جونم ماهی که گذشت یعنی نهمین ماه از زندگی قشنگت که رونق و صفا و دلخوشی رو برامون به ارمغان آورد پر بود از اولین ها نازنینم ... نمیدونم کی این وبلاگ رو میخونی ولی مینویسم برات به امید روزی که اینجا رو بخونی و لذتش رو ببری ... این روزها که شما نازنینم رو دارم همه اش از مامانم میپرسم مامان من کی راه افتادم ؟ کی نشستم ؟ کی حرف زدم ؟ کی دندون درآوردم ؟ منم اینکارو میکردم ؟ و یه عالمه سؤال جورواجور دیگه ... ولی تو جواب هیچ کدوم از سؤالام به نتیجه قطعی نمیرسم ... چون گذر زمان خیلی چیزهارو از ذهن آدم محو میکنه ... تصمیم دارم اینجا برات بنویسم برای روزهایی که ممکنه این سؤالات توی ذهنت نقش ببنده ... ولی از ته دلم ، دلم میخ...