بدون عنوان
سلام به عشقم ... به گل پسرم که مثل آقاها دراز کشیده و داره بی بی انشتین می بینه ... وای اصلاً باورم نمیشه این همون پسر نانازیه منه که تا همین چندوقت پیش گریه اش امون همه رو بریده بود ... دیگه برای خودش مردی شده ... هرچند از روز اولی که به دنیا اومد من همیشه گفتم ... هیچوقت احساس نکردم با یه نی نی طرفم ... همیشه احساس می کردم بیشتر از سنشه و حتی بیشتر از من .... ولی گریه هاش که معضلی شده بود با ما خداحافظی کرد و خداروشکر جز دو سه روزی به صورت مختصر برای واکسن به ما سر نزد ... و اما از کارهای گل پسرم ... چندروز پیش مامانی رفته بود و یه شورت لی با یه تیشرت خوشگل برای پسملی دیده بود و اومد به من گفت بیا بریم اگه پسندیدی بخر ... ...
نویسنده :
نسیم بهار
8:37